12شده دارم راه میفتم ک برسم ب دکتر ساعت 12:30طه میگه :باید یه سگ بندازیم دنبالت بدوعه تا برسی
میگم شایدم برا کل زندگیم لازم باشه ی سگ باشه که بدوعه پشتم و من بدو ام تا برسم همونجور ک استارتاپی ها میگن!
میگه مخالفم
تهش چی قراره بشه?قراره آدم های بهتری شیم و این ی جورایی ی فرایند یادگیریه ک در اساس کند و زمان بره
منم ک سر درد دلم باز شده میگم بله! بسیار موافقم اما این در این مدل_ک ی جورایی کل زندگیم بر اساسش بوده_ بعد هر بازه طولانی گنجی در خودت میابی تو خیلی بالاتر و خفن تر شدی اما این در ساحت حقیقت و درون تویه و حتی با خوش بینی زیاد خروجی بیرونی و مربوط ب دنیای واقعی بسیار دیر بهت چیزی میده ک توسط بقیه ک ناچاری در تعامل باهاشون زندگی کنی قابل ارزیابی باشه
معمولا برا خلق ارزش قابل درک برا عموم باید فورس و عجله و فشار در زمان کم وارد کنی تا در ساحت واقعیت خروجی ملموس بگیری و اونجاس که نیاز به یک منبع اضطراب منتور و سگ !دیده میشه
میگه موافقم اما باید حواست باشه هر کدوم جا و وقت خودش رو داره

مشخصات

آخرین جستجو ها